سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نغمه ی امید
 
قالب وبلاگ

جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه می‌دانیم چطور با آمریکایی‌ها درگیر شویم، تاکید کرد: هرگاه احساس کنیم ذره‌ای حاکمیت ما نقض شود، همه توافقنامه‌ها را زیر پا می‌گذاریم.

به گزارش خبرگزاری فارس، سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، در همایش تدبیر انقلابی که عصر امروز در محل لانه جاسوسی سابق آمریکا برگزار شد، طی سخنانی با اشاره به موضوعات مهم منطقه‌ای و جهانی گفت: امروز ما در مرحله بسیار حساسی قرار داریم و غفلتها همواره می‌تواند همه دستاوردها را به هدر دهد.

سلامی افزود: امریکا به دنبال تسخیر ذهن هاست و نماد عملیاتی تهاجم فرهنگی آمریکا را در فتنه 88 دیدیم.

وی در ادامه با تاکید بر اینکه ما به منافع حیاتی دشمن مسلط هستیم، گفت: ارکان استراتژی امریکا را شناسایی کرده‌ایم که امنیت رژیم صهیونسیتی یکی از آنهاست و باید قدرت انهدام این استراتژی را ایجاد کنیم.

جانشین فرمانده کل سپاه تصریح کرد: بخش عمده ساختارهای سپاه می‌تواند در هر مقیاس و سطحی، در جهت انهدام رژیم صهیونیستی ظاهر شود. امروز خمپاره شصت‌های حزب‌الله و فلسطینی‌ها به اندازه شهاب3 ما برای اسراییل خطرناک است.

سردار سلامی تاکید کرد: امروز شعاع نفوذ ما حداقل تا شرق مدیترانه بسیار قدرتمندتر از آمریکاست.

جانشین فرمانده کل سپاه گفت: آمریکایی‌ها تاکنون هرگز دچار این وضعیت نشده نبودند که نتوانند علیه یک نظام ضعیف شده، مداخله نظامی کنند اما دیدیم در سوریه نتوانستند مستقیما مداخله نظامی کنند و این نشانه افول نظام آمریکاست.

سلامی ادامه داد: در سخنان اخیر رییس‌جمهور و وزیر خارجه آمریکا نشانه های عجز را می‌بینیم. آنها نگران فروریختن تحریم‌ها بودند چون ایران به درجه‌ای از قدرت رسیده که حل معادلات سیاسی و امنیتی منطقه بدون دخالت ایران ممکن نیست. آنها می‌خواستند ایران را محاصره و فلج کنند اما عکس این قضیه اتفاق افتاد.

وی با اشاره به مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب گفت: روزی آرزوی آمریکایی‌ها این بود که نظام ما را ساقط کنند و به ایران برگردند اما مقاومت در این 10 سال در موضوع هسته‌ای باعث شد که همه آن آرزوهای بزرگ در کاهش دیپلماتیک چند درصد ظرفیت غنی‌سازی خلاصه شود. هرچند آمریکایی‌ها از آن به عنوان موفقیت یاد می‌کنند اما این موفقیت در فضای توهم است چون اصلا ما به دنبال سلاح نبودیم.

جانشین فرمانده سپاه تصریح کرد: امروز تمام ارکان استراتژیک آمریکایی‌ها تحت تسلط ماست، آنها چطور می‌توانند بگویند گزینه نظامی روی میز است.

سردار سلامی با بیان اینکه می‌دانیم چطور با آمریکایی‌ها درگیر شویم، تاکید کرد: هرگاه احساس کنیم ذره‌ای حاکمیت ما نقض شود، همه توافقنامه‌ها را زیر پا می‌گذاریم.

سردار سلامی با بیان اینکه تحریم استراتژی دشمن است، گفت:‌ توقف این استراتژی، یک موفقیت محسوب می‌شود.

وی بااشاره به کاربرد عنوان «ترکمنچای» درخصوص توافقنانمه ژنو توسط برخی افراد، ادامه داد: نباید اسیر واژه‌هایی شد که هویت و اعتبار ملی ما را بی‌جهت کاهش می‌دهد.

جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه در 2، 3 سال اخیر به غنی‌سازی 20درصد دست یافتیم، خاطرنشان کرد: تبدیل غنی‌سازی 5 درصدی به 20 درصد مستلزم هیچ فرایند جدیدی نیست و به سادگی قابل دسترسی است.

سلامی افزود: در صورتی که آنها به تعهدات‌شان عمل نکنند، دیگر نباید به هیچ وجه، هیچ انعطافی به خرج بدهیم. ما در این مذاکرات، حداکثر اعتمادسازی را ثابت کردیم و دیگر جای تنزل نداریم.

وی خاطرنشان کرد: باید متناسب با توافق‌ها، همه تحریم‌ها به طور کامل برداشته شود. ما به تعهداتمان پایبندیم اما اگر این اتفاق نیفتد، به وضعیت قبل برمی‌گردیم.

جانشین فرمانده کل سپاه اظهار داشت: نبرد ما با دشمن در این موضوع تازه شروع شده و ما به هیچ وجه در مقابل زیاده‌خواهی آنها کوتاه نمی‌آییم.

سلامی تصریح کرد: ما صد درصد به آمریکایی‌ها بی‌اعتمادیم و به هیچ کس اجازه نمی‌دهیم موجب شود ذره‌ای از اراده دشمن به داخل این کشور نفوذ کند.

وی افزود: بسیج نباید محافظه‌کارانه عمل کند چون فرمولی که در مقابل دشمن جواب می‌دهد، همین بسیج و تفکر بسیجی است.

جانشین فرمانده کل سپاه خاطرنشان کرد: تا زمانی که روندهای دیپلماتیک می‌تواند روزنه‌ای برای حل مسایل ایجاد کند، جمهوری اسلامی تلاش نمی‌کند که جهان را با یک بحران مواجه سازد. این جزو اعتبار بین‌المللی کشور ماست.

سردار سلامی در پایان افزود: ما فرایندهای غیرنظامی و غیرخشونت‌آمیز را تا اثبات آخرین حجت دنبال می کنیم اما زمانی که همه راههای دیپلماتیک بسته شود و دشمن ما را تهدید نظامی کند، از توان نظامی خود بره می‌بریم.


[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 10:0 صبح ] [ کمیل ]

جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه می‌دانیم چطور با آمریکایی‌ها درگیر شویم، تاکید کرد: هرگاه احساس کنیم ذره‌ای حاکمیت ما نقض شود، همه توافقنامه‌ها را زیر پا می‌گذاریم.

به گزارش خبرگزاری فارس، سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، در همایش تدبیر انقلابی که عصر امروز در محل لانه جاسوسی سابق آمریکا برگزار شد، طی سخنانی با اشاره به موضوعات مهم منطقه‌ای و جهانی گفت: امروز ما در مرحله بسیار حساسی قرار داریم و غفلتها همواره می‌تواند همه دستاوردها را به هدر دهد.

سلامی افزود: امریکا به دنبال تسخیر ذهن هاست و نماد عملیاتی تهاجم فرهنگی آمریکا را در فتنه 88 دیدیم.

وی در ادامه با تاکید بر اینکه ما به منافع حیاتی دشمن مسلط هستیم، گفت: ارکان استراتژی امریکا را شناسایی کرده‌ایم که امنیت رژیم صهیونسیتی یکی از آنهاست و باید قدرت انهدام این استراتژی را ایجاد کنیم.

جانشین فرمانده کل سپاه تصریح کرد: بخش عمده ساختارهای سپاه می‌تواند در هر مقیاس و سطحی، در جهت انهدام رژیم صهیونیستی ظاهر شود. امروز خمپاره شصت‌های حزب‌الله و فلسطینی‌ها به اندازه شهاب3 ما برای اسراییل خطرناک است.

سردار سلامی تاکید کرد: امروز شعاع نفوذ ما حداقل تا شرق مدیترانه بسیار قدرتمندتر از آمریکاست.

جانشین فرمانده کل سپاه گفت: آمریکایی‌ها تاکنون هرگز دچار این وضعیت نشده نبودند که نتوانند علیه یک نظام ضعیف شده، مداخله نظامی کنند اما دیدیم در سوریه نتوانستند مستقیما مداخله نظامی کنند و این نشانه افول نظام آمریکاست.

سلامی ادامه داد: در سخنان اخیر رییس‌جمهور و وزیر خارجه آمریکا نشانه های عجز را می‌بینیم. آنها نگران فروریختن تحریم‌ها بودند چون ایران به درجه‌ای از قدرت رسیده که حل معادلات سیاسی و امنیتی منطقه بدون دخالت ایران ممکن نیست. آنها می‌خواستند ایران را محاصره و فلج کنند اما عکس این قضیه اتفاق افتاد.

وی با اشاره به مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب گفت: روزی آرزوی آمریکایی‌ها این بود که نظام ما را ساقط کنند و به ایران برگردند اما مقاومت در این 10 سال در موضوع هسته‌ای باعث شد که همه آن آرزوهای بزرگ در کاهش دیپلماتیک چند درصد ظرفیت غنی‌سازی خلاصه شود. هرچند آمریکایی‌ها از آن به عنوان موفقیت یاد می‌کنند اما این موفقیت در فضای توهم است چون اصلا ما به دنبال سلاح نبودیم.

جانشین فرمانده سپاه تصریح کرد: امروز تمام ارکان استراتژیک آمریکایی‌ها تحت تسلط ماست، آنها چطور می‌توانند بگویند گزینه نظامی روی میز است.

سردار سلامی با بیان اینکه می‌دانیم چطور با آمریکایی‌ها درگیر شویم، تاکید کرد: هرگاه احساس کنیم ذره‌ای حاکمیت ما نقض شود، همه توافقنامه‌ها را زیر پا می‌گذاریم.

سردار سلامی با بیان اینکه تحریم استراتژی دشمن است، گفت:‌ توقف این استراتژی، یک موفقیت محسوب می‌شود.

وی بااشاره به کاربرد عنوان «ترکمنچای» درخصوص توافقنانمه ژنو توسط برخی افراد، ادامه داد: نباید اسیر واژه‌هایی شد که هویت و اعتبار ملی ما را بی‌جهت کاهش می‌دهد.

جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه در 2، 3 سال اخیر به غنی‌سازی 20درصد دست یافتیم، خاطرنشان کرد: تبدیل غنی‌سازی 5 درصدی به 20 درصد مستلزم هیچ فرایند جدیدی نیست و به سادگی قابل دسترسی است.

سلامی افزود: در صورتی که آنها به تعهدات‌شان عمل نکنند، دیگر نباید به هیچ وجه، هیچ انعطافی به خرج بدهیم. ما در این مذاکرات، حداکثر اعتمادسازی را ثابت کردیم و دیگر جای تنزل نداریم.

وی خاطرنشان کرد: باید متناسب با توافق‌ها، همه تحریم‌ها به طور کامل برداشته شود. ما به تعهداتمان پایبندیم اما اگر این اتفاق نیفتد، به وضعیت قبل برمی‌گردیم.

جانشین فرمانده کل سپاه اظهار داشت: نبرد ما با دشمن در این موضوع تازه شروع شده و ما به هیچ وجه در مقابل زیاده‌خواهی آنها کوتاه نمی‌آییم.

سلامی تصریح کرد: ما صد درصد به آمریکایی‌ها بی‌اعتمادیم و به هیچ کس اجازه نمی‌دهیم موجب شود ذره‌ای از اراده دشمن به داخل این کشور نفوذ کند.

وی افزود: بسیج نباید محافظه‌کارانه عمل کند چون فرمولی که در مقابل دشمن جواب می‌دهد، همین بسیج و تفکر بسیجی است.

جانشین فرمانده کل سپاه خاطرنشان کرد: تا زمانی که روندهای دیپلماتیک می‌تواند روزنه‌ای برای حل مسایل ایجاد کند، جمهوری اسلامی تلاش نمی‌کند که جهان را با یک بحران مواجه سازد. این جزو اعتبار بین‌المللی کشور ماست.

سردار سلامی در پایان افزود: ما فرایندهای غیرنظامی و غیرخشونت‌آمیز را تا اثبات آخرین حجت دنبال می کنیم اما زمانی که همه راههای دیپلماتیک بسته شود و دشمن ما را تهدید نظامی کند، از توان نظامی خود بره می‌بریم.


[ دوشنبه 92/9/18 ] [ 2:0 عصر ] [ کمیل ]

هوالشّهید


تو را باید صنوبرها ببویند
شقایقها تو را باید بجویند
بزرگی تو ، شبیه روح جنگل !
به تو حیف است کوچک خان بگویند !

امروز سالروز شهادت روحانی ساده زیست شجاع و مخلص « یونس » معروف به میرزا کوچک جنگلی است ( که مانند امام حسین ـ علیه السلام ـ سر از تنش جدا کردند )


میرزا گرچه با شاخه ها هصحبت بود ولی مثل برنج « عشقش » عشقه می‌شد و قلب گیلان در رنج مانده را تسخیر می‌کرد

یونس در شکم ماهی افتاد به خاطر ترک اولی امّا یونس گیلان را جنگل در خود بلعید به خاطر رفع ظلم . آن یکی سر داد که« انّی کنتُ مِنَ الظّالمین » و این یکی با صلابت فریاد کشید که انّی بریءٌ مِنَ الظّالمین »

من فرزند میرزا هستم

من به خودم افتخار می کنم که در هوایی تنفس می‌کنم که روزی ، روزگاری میرزا در آن تنفس کرده است


[ دوشنبه 92/9/11 ] [ 1:0 صبح ] [ کمیل ]

http://myflash.persiangig.com/flashsaz/bouyesib/zoljanah.jpg

لب و دندانتْ را حقوق نمک       هست بر جان و سینه های کباب(1)

معنی بیت : ( ای حسین ! ) همة جانها به تو مدیونند .

توضیح : پس از شهادت ابا عبد الله ( علیه السلام ) سر بریدة آن حضرت را در مجلس یزید ( لعنة الله علیه ) آوردند ؛ آن لعین در مقابل چشم اسیران کربلا با چوب خیزران به لب و دندان آن کشتة به خون آغشته می‎زد و شعر می‌خواند که کجا هستند پدران من که در بدر کشته شدند تا ببینند که چگونه با کشتن حسین ( علیه السلام ) از آل احمد ( صلی الله علیه و آله ) انتقام گرفتم و به من بگویند دست مریزاد یزید ! (2) 

وقتی این صحنه‎ در ذهن متبادر می‌شود ، دلها را آتش می‏زند و سینه‌ها را کباب می‌کند ؛ مخصوصاً اینکه امام حسین (علیه السلام ) با فدا کردن جان عزیز خویش اسلام را زنده کرد و به همین خاطر حق بزرگی بر گردن همه دارد و در بین مذاهب مختلف مسلمانان ، هیچ کسی نیست که از شهادت امام حسین ( علیهم السلام )محزون نباشد (3)

 حافظ جای دیگر می‏سراید :

بر سینة ریش دردمندان

لعلت نمکی تمام دارد (4)

« جان وسینه‌های کباب » در این بیت می‌تواند به حضرت زینب ( سلام الله علیها ) و امام سجاد ( علیه السلام ) و همراهان مظلومشان برگردد که بعد از حادثة کربلا مصائب بسیاری بر آنان وارد شد . شاید این سئوال پیش بیاید که توجیه « حق نمک » پس از آنهمه مصائب چیست و امام حسین چه حقّی بر این بازماندگان اسیر خواهد داشت ؟

شاید بهترین جوابی که بتوان به این سئوال داد این است که « مصائب » وارد شده بر آل الله به ظاهر مصیبت و در حقیقت لطف خدا بود . نقل است یزید ( علیه اللعنه ) از حضرت زینب ( سلام الله علیها ) با طعنه پرسید که « دیدی خدا با برادرت چه کرد » و آن پاسدار خون شهدا ، شیر زن یگانه ، در جواب آن لعینِ کافر ، با کمال سربلندی جواب داد که « ما رأیتُ الّا جمیلاً » یعنی من جز زیبایی ندیدم .  

در ضمن این بیت می‌تواند اشاره‌ای به مردم کوفه داشته باشد . پس از خطبه‌ای که فاطمة صغری ( سلام الله علیها ) در کوفه ایراد فرمود صداهای مردم به گریه و فریاد بلند شد و با همان حال گفتند : « ای دختر پاکان ! کافی است این فرمایشات ؛ دلهای ما را کباب کردی و گردنهای ما را نرم نمودی و آتش اندوه در درون و باطن ما افروختی » . (5)

معنای بیت در این صورت اینگونه می‌شود : تو ای حسین ! این مردم ( کوفه ) نمکت را خوردند و نمکدان شکستند و نسبت به تو بی حرمتی روا داشتند .

پانوشتها :

1- دیوان حافظ ـ غزل 13 ، بیت 6

2- طاهر دزفولی ، محمد ـ سوگنامة کربلا ( ترجمه لهوف سید ابن طاووس ) ، انتشارات مؤمنین ، چاپ دوم ، 1379 ، صفحة 327

در ابیاتی دیگر آن لعین این کلمات را بر زبان خود جاری کرد که : بنی هاشم به سرگرمی با پادشاهی بازی کردند و اسلام را بهانه کردند ؛ نه خبری آمد و نه وحیی نازل شد ! ( همان )

3- اگرچه بعضی از مذاهب ، معاویه را کافر نمی‌دانند ( شاید برای اینکه معاویه ( علیه الهاویه ) در ظاهر به اسلام عمل می‌کرد ) امّا همگی بر کفر و فسق و فجور یزید اتفاق نظر دارند

4- دیوان حافظ غزل 118 ، بیت 8

5- طاهر دزفولی ، محمد ـ سوگنامة کربلا ( ترجمه لهوف سید ابن طاووس ) ، انتشارات مؤمنین ، چاپ دوم 1379 ، صفحة 283


[ جمعه 92/8/10 ] [ 1:0 صبح ] [ کمیل ]

ولادت                                                            
           
ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است.
 
بنابر آن‌چه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.
 
زینب سلام الله علیها، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.

 

 پدر زینب(س)

 
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.
 
مراسم نام‌گذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه می‌خوانیم :
هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی علیه السلام در جواب فرمود : من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علی علیه السلام شنید فرمود : فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند در باره آنان تصمیم می‌گیرد.
 
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می‌رساند و می‌فرماید : نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام. آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود : توصیه می‌کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.
 
یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
 
با پیامبر خدا
 
بنابر این که ولادت زینب علیها السلام در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینت‌بخش کتاب خود ساخته‌اند.
 
در دامان عطوفت
 
این پنج سال فرصتی بود که زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعه‌های معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقب بود و می دانست که تاب تحمل این زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد.
 
رؤیایی دردناک
 
زینب(س) مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رؤیا می نگرد و برای جدش پیامبر اکرم بازگو می‌کند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر می‌کند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رؤیا را در تاریخ چنین می‌خوانیم :
 
 ارتحال پیامبر خدا نزدیک بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت : «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می‌افتادم؛ تا این‌که به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم».
 
پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود :
 
«درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا می‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آن‌ها هم از دنیا می‌روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک می‌گردد».
 
اولین واقعه
 
چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر اکرم از سر زینب کبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این نخستین مصیبتی بود که در کودکی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود و او هم چنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد.
 
ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختی‌های زندگی و تاریخ خم نخواهد کرد او با استواری زیبنده‌ای رسالت خویش را که حفظ جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.
 
 
با مادرش فاطمه(س)
 
فاطمه سلام الله علیها بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از محبتهای مادری چون صدیقه کبری پس از پیامبر بیش از چند ماهی بهره نجست.
 
این دوران کوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطره‌های تلخ و شیرینی که زینب را برای ادامه حرکت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشکلات و مصائب زندگی آماده می ساخت. زینب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید. فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم،‌ یعقوب، یوسف و امام سجاد آورده‌اند.
 
زینب در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنه‌های مصیبت‌بار رحلت پیامبر خدا و اندوه بی کران مادر و ظلم و جنایت دشمنان در حق اهل بیت پیامبر را نظاره می‌کرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود می‌آمد و او برای خدا صبر می‌کرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود می‌ساخت،‌ تا زمینه‌ای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود.
 
دفاع از حق
 
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهل بیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری که خود یکی از راویان آن خطبه به شمار می‌آید.
 
او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می‌شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند.
 
آخرین دیدار
 
سرانجام زمان آخرین دیدار و وداع با مادر فرا می‌رسد و تکفین مادر پایان می‌یابد. به دعوت پدر، فرزندان زهرا با مادر خویش وداع می‌کنند و لحظاتی مادر را در آغوش می‌گیرند، چنان که فرشتگان از این صحنه دلخراش می گریند… بیایید گوشه ای از این ماجرای غم‌افزا را از زبان امیرالمؤمنین بشنویم :
 
«زمانی که خواستم کفن زهرا را گره بزنم، به ام‌کلثوم، زینب،‌ حسن و حسینم گفتم : بیایید از مادرتان توشه‌ای برگیرید که این آغاز جدایی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود.
حسن و حسین به طرف مادر آمدند؛ در حالی که چنین می‌گفتند : اندوه و حسرتی که از فقدان جدّمان پیامبر و مادرمان فاطمه داریم هرگز خاموش نمی‌شود. ای مادر حسن! ای مادر حسین!‌ هنگامی که جدّمان محمد مصطفی را دیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو ما در دنیا یتیم شدیم.
 
علی فرمود :
به خدا سوگند مشاهده کردم که زهرا با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و مدتی به سینه چسباند که ناگاه هاتفی از آسمان ندا داد که ای ابوالحسن آنان را از آغوش مادر برگیر که به خدا سوگند این دو فرزند، ملائکه آسمان را به گریه انداختند …».
و بدین سان زینب مادری مهربان، ‌مونسی عطوف و پناهی آرام‌بخش را در سنین کودکی از دست می‌دهد که غم هجران او بر قلب کوچکش سنگینی می‌کند. ولی او که مسئله آموز مکتب پیامبر و فاطمه و علی است لحظه‌ای و ذره ای در راه هدف خود تردید نمی‌کند و با استواری گام برمی‌دارد و رسالتش را به انجام می‌رساند.
 
بعد از مادر
 
دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی نیست. لزوم نگهداری از فرزندان فاطمه ایجاب می‌کرد که شخصی عهده دار این مهم شود. فاطمه این امر مهم را در آخرین روزهای زندگیش پیش بینی کرده بود و مادری مهربان برای فرزندانش و همسری برای علی در نظر گرفته و ازدواج با او را به علی توصیه نموده بود. این افتخار نصیب بانوی بزرگواری به نام «امامه» شد که به فرموده فاطمه برای فرزندانش همانند خود او بود.
 
زینب بعد از مادر در سایه تربیتهای پرمهر پدری چون علی و در کنار برادرانی چون حسن و حسین رشد می‌یابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بی‌شماری را تجربه کرده و در برابر آن‌ها مقاومت می‌کند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر می‌گذارد.
 
هر چند زینب کوچکتر از حسن و حسین است،‌ ولی از آن‌جا که دختر فاطمه و دست پرورده اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش می‌کند،‌ علاقه و پیوند روحی و عاطفی‌ای که میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا پایان عمر استمرار می‌یابد و زینب لحظه‌ای نمی‌تواند دوری و اندوه این جگرگوشگان فاطمه را تاب بیاورد و چنان که خواهیم دید تا آخرین لحظات،‌ چون مادری مهربان به آنان عشق می ورزد و هر و محبت نثارشان می‌کند و چیزی نمی‌تواند مانع این پیوند و بستگی گردد.
 
زندگی مشترک
 
اینک زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او می‌داند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.
 
ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
 
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهل بیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.
 
همسر زینب
 
عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابی‌طالب را که معروف به جعفر طیار است، می‌توان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اکرم درباره او دریافت.
هنگام فتح خیبر،‌ زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیامبر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود : نمی‌دانم به خاطر کدام یک خوشحال‌تر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
 
زمانی که جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین بیفکند،‌ پیامبر خدا فرمودند : خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت کرد که در بهشت با آن‌ها پرواز کند و از همین روست که او به جعفر طیار معروف شد.
 
عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد،‌ که جعفر به همراه همسرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص)‌ به حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم بود.
 
در تاریخ آمده است : هنگامی که جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید،‌ پیامبر فرمود : فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت،‌ بوسید و چشمهایش پر از اشک شد. و این گونه از عبدالله که کودکی بیش نبود تفقد و دل جویی فرمود.
 
بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادتها و فداکاریهای عبدالله در کنار امیرالمؤمنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبان زد بوده است.
 
در محیط خانه
 
بدون شک در دورانهای مهم تربیت انسان و شکل‌گیری شخصیت او دوران کودکی است. تأثیر پذیری انسان از محیط و اطرافیان خود در این دوره، به مراتب بیشتر و عمیقتر از دوره‌های دیگر زندگی است. اعمال، رفتار،‌ برخوردها و به طور کلی شیوه معاشرت پدر و مادر در خانه و کیفیت ارتباط آنان با یک دیگر و دیگر افراد، در روح و خلق و خوی فرزند اثری مستقیم خواهد گذاشت،‌ روح حساس و لطیف فرزند را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد.
 
اصولاً پدر و مادر می‌توانند، زشتی و زیبایی رفتار وسلوک خود را در آینه شفاف و زلال کودک خود بنگرند و حرکات،‌ روحیات و خصلت های کودکشان را نمونه‌ای از روحیات و صفات خود بدانند.
 
به خاطر این روح الگو خواهی و تربیت پذیری ،‌ پیرامون تربیت کودکان و پرورش فکری، اعتقادی و اخلاقی آنان در روایات توصیه های فراوانی شده است. تأثیر این تربیتها، به قدری است که علی(ع) قلب کودک و مرکز دریافت های او را همانند زمین خالی و بدون کشتی می‌داند که هر بذری را پذیراست.
 
بنابراین می‌توان شخصیت و آینده کودک را مرهون تربیتها و پرورشهای عملی پدر و مادر دانست که فرزند به صورت الگو از آنان کسب کرده است.
 
اما زینب، در خانه ای تربیت و رشد یافت،‌ که عالی ترین نمونه زندگی خانوادگی است و در طول تاریخ بشر خانواده‌ای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت زینب در خانه ای شکل گرفت که نور ایمان در آن می درخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و آکنده از معنویت و عشق به خدا بود. خانه ای که پدری چون علی دارد و مادری چون فاطمه، پدر و مادر معصومی که تمایلات نفسانی و هوی و هوس در آنان راه نداشت و انگیزه حرکتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. آنان جز به رضای خدا به چیزی دیگر نمی اندیشیدند و جز برای پیشرفت اسلام و نجات بشریت گام برنمی‌داشتند.
 
زینب در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد می‌یابد و در چنین مدرسه ای معارف الهی و آداب اسلامی را فرا می‌گیرد و به تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست می‌یابد و به کمال می‌رسد.
و بدین گونه مهم‌ترین و اساسی‌ترین کلاس آموزش خانه‌داری، شوهرداری،‌ تربیت فرزند،‌ اداره زندگی و به طور کلی آداب معاشرت زینب، دورانی بود که در کنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شیوه زندگی او الگو می‌گرفت تا زمانی او نیز هم چون مادرش ـ که زیباترین و خدایی‌ترین زندگی را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظیفه کند.
 
او شاهد بود که چگونه مادرش برای ایجاد کانونی آرام‌بخش و انباشته از صفا و صمیمیت و روح و معنویت تلاش می‌کرد. او این سخن پدرش را شنیده بود که می‌فرمود : وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می‌کردم،‌تمام غم و غصه هایم برطرف می‌شد و او هیچ گاه مرا خشمگین نکرد.
 
زینب نمونه باشکوه صمیمیت،‌ هم دلی و هم راهی را در کانون پرمهر پدر و مادر خویش مشاهده کرده بود، و لذت آن را از یاد نمی برد. او شاهد تلاشهای مادرش در خانه بود و دستهای تاول زده مادر و زحمتهای خانه‌داری را دیده بودو اجر و پاداش کار در خانه را باور داشت.
 
او تعاون و همکاری در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و می‌دید که پدر هیزم و آب خانه را تهیه می‌کرد و مادر آسیا می‌کرد، خمیر می ساخت و نان می پخت.
 
زینب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از یاد نمی برد و عطوفت های مادر از شیرین ترین خاطره‌های او بود. او سخنرانی مادرش در مسجد ـ در رفاع از کیان اسلام و ولایت ـ را فراموش نمی‌کرد و از آن درس دین داری و حراست از دستاوردهای جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم را فرا می‌گرفت و حمایت از دین خدا را برای خود فرض و لازم می دانست.
 
و بالاخره شخصت والایی چون زینب کبری که در کانون ولایت رشد یافته و در سایه این تربیتها بزرگ شده است،‌ دریایی است از معرفت و فضیلتهای انسانی و تجربه های اخلاقی و تربیتی که از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اکنون به خانه شوهر می‌رود و کانون زندگی را تشکیل می‌دهد و به عنوان مربی بزرگ و نمونه‌ای در سنگر مقدس خانه‌ انجام وظیفه می‌کند و برای اسلام فرزندان برومندی را تربیت می‌کند که نتایج درخشان آن را در آینده تاریخ زندگانی زینب ملاحظه خواهیم کرد. 
در مکتب پدر
 
بانوی بزرگ اسلام زینب کبری حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهی‌ها و بهره‌های فکری و معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی که هر کدام در شکل‌گیری شخصیت زینب و سازندگی او تأثیر عمیقی داشته است.
 
صبر و بردباری
 
او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیامبر اسلام، ‌ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود، نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعیین کرده بود و کراراً آن را گوشزد می‌کرد و مسلمانان را به آن توصیه می‌فرمود غاصبانه تکیه زدند و حق او را ضایع ساختند. بر کرسی هوسها نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر خواندند. و امیرالمؤمنین که جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید هم چنان صبر پیشه کردو رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد.
 
زینب در این دوران،‌ حوادث را به دقت پیگیری می‌کرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هواپرستی و دنیا طلبی بسیاری را می‌دید،‌ دوست و دشمن را به خوبی از یک دیگر تمیز می‌داد و شاهد کینه‌توزی‌های ابوسفیان‌ها و معاویه ها بود. دشمنان نقاب داری که در ظاهر،‌ لباس اسلام بر تن کرده بودند و سنگ اسلام به سینه می‌زدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.
 
زینب،‌ همه این دشمنی‌ها را می‌دید و عظمت صبر پدر را درمی‌یافت. هم او که فرمود :
 
«صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً» شکیبایی ورزیدم هم چون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است.
 
زینب از صبر او الهام می‌گرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام مشکلات و رنجهای راه خدا را تحمل کرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد.
 
عدالت گستری
 
دوران بیست و پنج سال مظلومیت و سکوت سپری می‌شود؛ مردم به خانه امیرالمؤمنین هجوم می‌آورند و علی(ع) که اندیشه ای جز حق در او راه ندارد برای رهایی بخشیدن مردم از ظلمها،‌ بی‌عدالتی‌ها و انحرافاتی که بعد از پیامبر اکرم دامنگیر آنان شده بود، زمام حکومت را در دست می‌گیرد.
 
پنج سال حکومت علی(ع) برای زینب بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن دوران چنان اوج داشت که بسیاری از کسان که به هوس متاع دنیا، ریاست، پست و مقام و ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستیزه جوی او شدند. آنان طاقت شنیدن سخنی چون :
 
 «به خدا قسم آن‌چه از عطایای عثمان، و آن‌چه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده،‌ بیابم به صاحبش برمی‌گردانم؛ گرچه زنانی را به آن کابین بسته یا کنیزانی را با آن خریده باشند.» را نداشتند.
 
آنان دیدند که حضرت در برابر درخواست برادرش عقیل که به خاطر فقر چیزی از گندمهای بیت‌المال می‌طلبید،‌ آهنی گداخته به بدن او نزدیک کرد و در مقابل ناله برادرش عقیل،‌ فرمود :
 
 «زنان در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای که انسانی آن را به صورت بازیچه، سرخ کرده ناله می‌کنی!‌ اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است!‌ تو از این می نالی و من از آتش سوزان نالان نشوم؟».
 
قضاوت حضرت درباره دخترش ـ که گردن بندی را از بیت‌المال به امانت گرفته بود ـ که «اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه ضمانتی نگرفته بودی نخستین زن هاشمی بودی که دستت را به خاطر دزدی قطع می‌کردم» ریشه های طمع را در آنان می سوزاند.
 
ظلم ستیزی
 
دوران حکومت علی (ع) سراسر مبارزه و جنگ با دشمنان عوام فریبی بود که ناآگاهان جامعه و دنیاطلبان را آلت دست قرار می دادند تا بهتر و بیش‌تر بتوانند به هوس ها و دنیاطلبی های خود دست یابند. علی و اسلام،‌ دشمنان خطرناک و مکار و حیله‌گری چون معاویه را در برابر خود داشت؛ که از همه چیز حتی مقدسات مردم برای پیشبرد اهداف شوم خود استفاده می‌کردند. دشمنان نادان و کج فهمی چون خوارج که در پناه پوسته‌ای از دیانت با علی دشمنی می‌کردند و جمل سوارانی که عایشه همسر پیامبر را سپر خود ساخته بودند و … و علی که برای عدالت‌گستری و ظلم ستیزی حکومت را در دست گرفته بود، جز مبارزه‌ای سخت، طولانی و طاقت‌فرسا راهی در پیش خود نمی یافت.
 
زینب حوادث دردناک بعد از پیامبر را مشاهده می‌کرد، از آن عبرت می‌گرفت و درس می آموخت و بر بینش اجتماعی، سیاسی و تاریخی خود می افزود و افزون بر این از شجاعت، زهد، عبادت و فضیلت‌های بی شمار پدرش الهام می‌گرفت. او که در مکتب چنین پدری درس آموخته بود، تمام آموخته‌های خود را در صحنه‌های بزرگی چون کربلا، کوفه، شام و… به نمایش گذارد، و با تدبیر و درایت، شجاعت و شهامت، صبر و استقامت و زهد و عبادت خود را ثابت کرد که دختر پدری است که تمامی عمر خود را در راه خدا و رضای او سپری کرده، با قدرت صبر پیشه ساخته، با شهامت عدالت گسترده، با شجاعت دشمن‌ستیزی کرده و بالاخره همه چیز را فدای محبوب خویش ساخته است.
 
در سوگ پدر
 
سحرگاه نوزدهم رمضان سال 40 هجری صدایی آسمان و فضای شهر کوفه را پر کرد که خبر از شهادت امام عدالت و راستی، در محراب عبادت می‌داد. مردم و شیعیان کوفه سراسیمه خود را به امام خویش می رسانند تا از حال او جویا شوند. زینب علیها السلام، هم چون دیگر فرزندان آن حضرت از اولین افرادی بود که خود را به بالین پدر رساند و فرق شکافته‌اش را نظاره کرد.
 
زینب بانویی است حدود سی و پنج ساله و سرشار از عواطف و احساسات. او تعلق خاطری بس عمیق با پدری دارد که سی سال در سایه محبت های او آرام گرفته است. او چگونه خود را به پدر رسانده است؟ چه سخنی به هنگام دیدن چهره خونین و سر شکافته پدر داشته است؟ پاسخ این پرسش‌ها به خوبی روشن نیست. ولی ندبه های جان سوز زینب و بیان درد جان گدازش بر بالین پدر که صدای مردم بیرون از اتاق را به ناله بلند کرد، بیانگر عمق مصیبتی است که بر جان زینب وارد شده است. حادثه‌ای که دل سنگ را آب می‌کند و دوستان حضرت را بی تاب، معلوم است با روح لطیف و دل پر مهر و عطوفت دختری چون زینب چه خواهد کرد.
 
شهادت امیرالمؤمنین و جدایی زینب از پدر بسیار سخت و گران است. او بعد از وفات جدش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه زهرا (س) دل به پدر بسته بود. سایه پر مهر پدر، آرام بخش روح و جان داغ دیده او بود. اما اکنون باید از این کانون محبت دل برگیرد و درد فراق پدر را بر دردهای دلش بیفزاید. و او که تربیت شده مکتب این چنین پدری است و جز به رضای خدا نمی اندیشد، جز صبر بر نمی‌گزیند.
 
دوران امامت امام حسن مجتبی علیه السلام
 
بهترین راه برای ترسیم تابلویی روشن از اوضاع مردم در زمان امام مجتبی (ع)، بررسی تحلیل‌هایی است که علی (ع) در باره مردم کوفه دارد؛ زیرا زعامت همان مردم بعد از علی به عهده امام مجتبی واگذار شده است. مردمی که از نظر عقل و شعور ـ به تعبیر علی (ع) ـ همانند کودکان هستند و از نظر بی تعهدی و بی‌وفایی آن چنانند که علی (ع) آروز می‌کند : «ای کاش آن‌ها را ندیده بودم!» و یا خواهان این است که ده نفر از لشکریان خود را بدهد و یک نفر از شامیان را بگیرد.
 
امام مجتبی با چنین مردمی و با چنان روحیه‌هایی سر و کار داشت و طبیعی است که کار کردن با این مردم و مبارزه با دشمن به وسیله این جمعیت، بی فایده است و بدان جا می انجامد که سجاده از زیر پای امام می‌کشند، به ایشان اهانت می‌کنند و حضرت را مجروح می‌سازند.
 
زینب در روزگار برادرش امام مجتبی همانند روزگار مظلومیت پدرش، شاهد بی وفایی مردم و توطئه‌های حساب شده دشمنان و تبلیغات گسترده و دقیق معاویه و در نهایت تنها ماندن و مظلومیت برادرش امام مجتبی است. او جامعه و زمان خود را به خوبی می‌شناسد و می‌داند که ایستادگی در برابر ظلم و قیام علیه ظالم علاوه بر رهبری انسانی کامل و عبدی صالح به عنوان امام معصوم نیازمند امتی با وفا و گوش به فرمان است.
 
او به خوبی دریافت که مدعیان پیروی از اهل بیت در هنگام سختی و امتحان به سرعت رو به کاستی می‌گذارند و همه ارزش‌های دینی و معنوی را به دنیای فانی می فروشند و امام معصومی چون امام مجتبی را فدای آمال و آرزوهای شیطانی خود می‌کنند.
 
 زینب دوست و دشمن واقعی را می‌شناسد و جز تسلیم و انقیاد و آمادگی برای اجرای منویات امامش از خود هیچ اراده و خواستی ندارد. زینب در این مدت خود را در رنج‌هایی که امام مجتبی از مردم نابکار آن زمان می‌کشید، سهیم و شریک می‌دانست و شاهد خون جگر خوردن برادرش امام مجتبی (ع) بود. او شهادت مظلومانه برادر و اهانت به جنازه آن عزیز را به چشم خود دید و چه اشک‌های غم که از دیدگانش جاری گشت و چه داغ‌ها که بر دل سوخته اش نهاده شد. عظمت و بزرگی این مصیبت‌ها، دردها، رنج‌ها و غم‌ها را زینب در شب عاشورا بر زبان جاری ساخت. آن هنگام که از اشعاری که سیدالشهدا خواند، دریافت که مصیبت شهادت امام حسین و یارانش فرود آمده است؛ بانگ برداشت که:
 
 «وای از این مصیبت؛ کاش مرگ زندگیم را نابود ساخته بود! امروز همانند روزی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند…».
 
باری شعار زینب در تمام این مصائب، همان شعار سیدالشهداست که در اوج مصیبت‌های سهمگین کربلا زیر لب زمزمه کرد:
 
«… صبرا علی قضائک، لااله سواک یا غیاث المستغیثین». «خداوندا! در برابر قضا و قدر تو شکیبایم. جز تو معبودی نیست ای فریادرس دادخواهان».


[ دوشنبه 92/5/14 ] [ 12:0 عصر ] [ کمیل ]

روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد،آن را پشت اسب گذاشت
و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت:
" این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم دهکده، فقط در صف بایستید و هرکس یک گردو بردارد
به اندازه همه گردو در این سبد است و به همه می‌رسد "

مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند.

پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمی‌داشت و پی کار خود می‌رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت:
"نوبت من که رسید دو تا گردو برمی‌دارم و فرار می‌کنم. در نتیجه به این پسر چیزی نمی‌رسد."

او چنین کرد و در لابه‌لای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند
پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت:
"من از همان اول گردو نمی‌خواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد."

خیلی‌ها دلشان به گردوبازی خوش است
و از این غافلند که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این گردوها در آن جمع شده‌اند.

خیلی‌ها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمی‌دانند و دایم با آنها کلنجار می‌روند و از این نکته طلایی غافلند که
این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتراز لجاجت‌ها و جدل‌های افراد خانواده دارد.

بسیاری اوقات در زندگی گردوها آنقدر انسان را به خود سرگرم می‌کنند که فرد اصلا متوجه نمی‌شود به خاطر لجاجت و یا یکدندگی و کله‌شقی و تعصب و خودخواهی فردی و گروهی در حال از دست دادن سبد نگهدارنده گردوهاست و وقتی سبد از هم می‌پاشد و گردوها روی زمین ولو می‌شوند و هر کدام به سویی می‌روند، تازه می‌فهمند که نقش سبد در این میان چقدر تعیین‌کننده بوده است.

بیایید در هر جمعی که هستیم سبد و تور نگهدارنده اصلی را ببینیم و آن را قدر نهیم و نگذاریم تار و پود سبد ضعیف شود. چرا که وقتی این تور نگهدارنده از هم بپاشد دیگر هیچ چیزی در جای خود بند نخواهد شد و به هیچ‌کس سهم شایسته و درخورش نخواهد رسید.

بسیاری از شکارچیان باهوش به دنبال سبد هستند و نه گردوهای داخل آن.
بنابراین حواسمان جمع باشد که بی‌جهت سرگرم گردوبازی نشویم و اصل کاررا ازدست ندهیم


[ چهارشنبه 91/9/22 ] [ 2:20 عصر ] [ کمیل ]

پس از آنکه ساخت پروژه سینمایی «لاله» مدتی فضای سینما را غبارآلود کرد و حرف و حدیث های فراوانی را به خود اختصاص داد، همکاری بازیگر نه چندان سرشناس سینما، سحر ریحانی با آستان قدس رضوی جهت ساخت پروژه ای مستند برای امام رضا(ع) سر و صدای فراوانی به راه انداخت و سوال های مبهمی را در ذهن مخاطبان ایجاد کرد. سوالهایی که کمتر کسی توانست برای آنها پاسخی شفاف بیابد.

هر چند مسئولین آستان قدس رضوی اظهارات سحر ریحانی ، مبنی بر دریافت یک و نیم میلیارد تومان بابت ساخت «زلال بی انتها» را تکذیب کرده اند و گفته اند تنها پانصد میلیون تومان برای این پروژه در نظر گرفته اند اما براستی اختصاص این مبلغ هنگفت به بازیگری که هیچ تجربه ای در عرصه تهیه کنندگی ندارد چه توجیهی دارد.

از سوی دیگر، اظهارات این خانم بازیگر زمانی قابل توجه تر به نظر می آید که گفته بود: «من اصلا آدمی مذهبی نیستم. یکی هستم مثل خود شما. مثل همه دخترهای بیست و هفت هشت‌ ساله تهرانی؛ زیاد از بعد مذهبی سر در نمی‌آورم»

آستان قدس در تمام جوابیه هایی که برای سایت های مختلف ارسال کرد، هیچ گاه پاسخگو نبود که آیا قحطی تهیه کننده در سینمای ایران آمده است که برای یک پروژه مذهبی از یک فرد غیرمذهبی استفاده می کند؟!!

اما برای روشن شدن اذهان مسئولین آستان قدس رضوی نه اذهان عمومی و علی رغم میل باطنی نظر مسئولان آستان قدس رضوی را به صفحه فیس بوک این خانم بازیگر جلب می نماید.

شاید ما وظیفه مان را در قبال صیانت از دین نبوی انجام داده باشیم تا حقی به گردن مان نباشد و به جرم سکوت باز خواست نشویم.

منبع:بولتن نیوز


[ دوشنبه 91/9/20 ] [ 7:0 عصر ] [ کمیل ]

گویا کابوس آمریکایی ها از ایران پایانی ندارد و هر روز منتظر خبری هستند که آن ها را شوکه کند. خبری مثل بدست گرفت فرمان RQ170 بدست نیروهای پدافند هوایی ایران و حال خبری دیگر از همان دست و آن خبر شکار Scan Eagle پهباد آمریکایی که راهی ایران شده بود تا به جمع آوری اطلاعات از مرزهای جمهوری اسلامی ایران دست بزند و حال در دست نیروهای دریایی سپاه است.

 

اگر دیروز دولت مردان آمریکایی به راحتی پشت تریبون های خود حاضر میشدند و مدعی آن بودن که RQ170 به دلیل نقص فنی سقوط کرده است و باراک اوباما عاجزانه درخواست بازپسگیری آن را داشت، امروز باور این ژست رسانه ای غیر ممکن است و به خوبی گواه آن شد که ایران علارقم تمام تبلیغات نه تنها از تکنولوژی شناسایی اینگونه پرنده ها برخوردار است بلکه از تکنولوژی نفوذ و از آن مهم تر هدایت این گونه پهپادها را نیز دارد.

مهم ترین عنصر در شکار این پهپادها را میتوان رادارهای قدرتمند ایرانی در رصد لحظه ای تحرکات و اقدامات نیروهای فرامنطقه‌ای و آمریکایی در منطقه خلیج فارس دانست و همین دست برتر ایران در جنگ الکترونیک باعث آن شده است که پیش از پیش آمریکایی ها در نقطه ضعف قرار گیرند،ضعفی که باعث نمایان شدن دست برتر ایران در منطقه و جهان شده است.

حال سوال این است آیا آمریکا بار دیگر اقدام به اعزام اینگونه پرنده ها به ایران خواهد کرد یا خیر؟

 

[ جمعه 91/9/17 ] [ 4:0 عصر ] [ کمیل ]

حاج ملا سلطانعلى روضه خوان تبریزی ، که از جمله عابدان و زاهدان بود، مى گوید:
((در خواب به محضر مبارک امام زمان (ع ) مشرف شدم ، عرض ‍ کردم : مولاى من ! آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که ((فلانذبنک صباحا و مساء و لابکین عینک بدل الدموع دماء)) صحیح است ؟ فرمود: آرى !
گفتم : آن مصیبتى که در سوگ آن ، به جاى اشک خون گریه مى کنید، کدام است ؟ آن مصیبت على اکبر است ؟ فرمود: نه ! اگر على اکبر زنده بود، او هم در این مصیبت ، خون گریه مى کرد!
گفتم : آیا مقصود مصیبت حضرت عباس (ع ) است ؟ فرمود: نه ! بلکه آن حضرت عباس هم در حیات بود، او نیز در این مصیبت خون گریه مى کرد!
عرض کردم : آیا مصیبت حضرت سیدالشهداء (ع ) است ؟ فرمود: نه ! اگر حضرت سید الشهداء (ع ) هم بود، در این مصیبت خون گریه مى کرد!
پرسیدم : پس این کدام مصیبت است ؟ فرمود: مصیبت اسیر عمه ام زینب (س ) است .

 

صبر را مفهوم معنا زینب است

کعبه غمهای دنیا زینب است

چون حسین است آفتاب شهر عشق

ماهتاب عالم آرا زینب است

 


[ چهارشنبه 91/9/8 ] [ 10:0 عصر ] [ کمیل ]

دستهای پنهان فیلم تلویزیونی است که  از شبکه تهران پخش شد.داستان سریال در باره فساداخلاقی نمایندگان مجلس انگلیس در زندگی خصوصی وشغلی آنهاست،زنی به نام سونیا بیکرکه ارتباط نزدیکی با یکی از نمایندگان دارد بنا به دلایل نامعلومی کشته می شود،در همان روز پسر 15 ساله سیاه پوستی که بکار کیف قابی مشغول است،نیز به علت نامعلومی مورد تعقیب قرار می گیردوکشته می شودو……

 

این فیلم که ساخت انگلیس است در اولین قسمت خود از رابطه پنهان نماینده مجلس انگلیس با یکی از همکاران زن خود را به نمایش در میاورد.در قسمتی از فیلم زمانی که نماینده مجلس با دوست خود که یک خبرنگار روزنامه است در حال صحبت و مشورت است تا چطور از دست خبرنگارها فرار کند، دیالوگ معنا داری را به کار میبرد که عمق فاجعه این فیلم را نشان میدهد.

من از این رابطه پنهان ناراحت نیستم و هیج عذاب وجدانی ندارم،او در ادامه عنوان میکند که نگرانی اصلی او بیشتر به خاطر خطر افشا این رابطه هستش.

در شرایطی که هر روز صحبت از به نمایش در آمدن این گونه مسائل در شبکه های ماهواره ای است،نمایش اینگونه فیلم ها در رسانه ملی بدون اینکه درجه سنی برای نمایش آن درج گردد(سریالها در 2 ساعت 23:00 و تکرار درروز دیگر ساعت 19:00 پخش میگردد) بحث برانگیز است،هرچند صدا و سیما به خوبی نشان داده که مدیران آن بویی از حرفه ای گری و دانش رسانه ای و مخاطب شناسی نبرده اند.

هرچند حتما آقایان نشسته اند و گفتند چطور میشود فساد را در دولت مردان غربی نشان دهیم خوب است آن را اینگونه به شکل سریال از زبان خود فیلم سازان غربی نشان دهیم تا شاید به هدف خود برسند.

 

[ سه شنبه 91/8/30 ] [ 11:0 عصر ] [ کمیل ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

باز غبار غم برجان اندوهناکم نشسته باز ابرهای اندوه آسمان دلم را پوشانده و می فشارد گلویم را بغض فروخورده ام دلتنگم دلتنگ روزمرگی ، دلتنگ بیهودگی؛ چند روزی است که ای که به داغ عشق تو عالمی پر غوغا شده صبا دست خالی است... ای که به ناز حسنت دست خوبان همه ترنج گشته از بهر ما گوشه نشینان و سوته دلان پیرهنی ، عطری ، وعده ی دیداری بفرست تا باز شود دیده دنیا بینمان ورنه به حتم زاین دلتنگی جانکاه امید رها ئی نمی رود
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 50234