سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نغمه ی امید
 
قالب وبلاگ

http://myflash.persiangig.com/flashsaz/bouyesib/zoljanah.jpg

لب و دندانتْ را حقوق نمک       هست بر جان و سینه های کباب(1)

معنی بیت : ( ای حسین ! ) همة جانها به تو مدیونند .

توضیح : پس از شهادت ابا عبد الله ( علیه السلام ) سر بریدة آن حضرت را در مجلس یزید ( لعنة الله علیه ) آوردند ؛ آن لعین در مقابل چشم اسیران کربلا با چوب خیزران به لب و دندان آن کشتة به خون آغشته می‎زد و شعر می‌خواند که کجا هستند پدران من که در بدر کشته شدند تا ببینند که چگونه با کشتن حسین ( علیه السلام ) از آل احمد ( صلی الله علیه و آله ) انتقام گرفتم و به من بگویند دست مریزاد یزید ! (2) 

وقتی این صحنه‎ در ذهن متبادر می‌شود ، دلها را آتش می‏زند و سینه‌ها را کباب می‌کند ؛ مخصوصاً اینکه امام حسین (علیه السلام ) با فدا کردن جان عزیز خویش اسلام را زنده کرد و به همین خاطر حق بزرگی بر گردن همه دارد و در بین مذاهب مختلف مسلمانان ، هیچ کسی نیست که از شهادت امام حسین ( علیهم السلام )محزون نباشد (3)

 حافظ جای دیگر می‏سراید :

بر سینة ریش دردمندان

لعلت نمکی تمام دارد (4)

« جان وسینه‌های کباب » در این بیت می‌تواند به حضرت زینب ( سلام الله علیها ) و امام سجاد ( علیه السلام ) و همراهان مظلومشان برگردد که بعد از حادثة کربلا مصائب بسیاری بر آنان وارد شد . شاید این سئوال پیش بیاید که توجیه « حق نمک » پس از آنهمه مصائب چیست و امام حسین چه حقّی بر این بازماندگان اسیر خواهد داشت ؟

شاید بهترین جوابی که بتوان به این سئوال داد این است که « مصائب » وارد شده بر آل الله به ظاهر مصیبت و در حقیقت لطف خدا بود . نقل است یزید ( علیه اللعنه ) از حضرت زینب ( سلام الله علیها ) با طعنه پرسید که « دیدی خدا با برادرت چه کرد » و آن پاسدار خون شهدا ، شیر زن یگانه ، در جواب آن لعینِ کافر ، با کمال سربلندی جواب داد که « ما رأیتُ الّا جمیلاً » یعنی من جز زیبایی ندیدم .  

در ضمن این بیت می‌تواند اشاره‌ای به مردم کوفه داشته باشد . پس از خطبه‌ای که فاطمة صغری ( سلام الله علیها ) در کوفه ایراد فرمود صداهای مردم به گریه و فریاد بلند شد و با همان حال گفتند : « ای دختر پاکان ! کافی است این فرمایشات ؛ دلهای ما را کباب کردی و گردنهای ما را نرم نمودی و آتش اندوه در درون و باطن ما افروختی » . (5)

معنای بیت در این صورت اینگونه می‌شود : تو ای حسین ! این مردم ( کوفه ) نمکت را خوردند و نمکدان شکستند و نسبت به تو بی حرمتی روا داشتند .

پانوشتها :

1- دیوان حافظ ـ غزل 13 ، بیت 6

2- طاهر دزفولی ، محمد ـ سوگنامة کربلا ( ترجمه لهوف سید ابن طاووس ) ، انتشارات مؤمنین ، چاپ دوم ، 1379 ، صفحة 327

در ابیاتی دیگر آن لعین این کلمات را بر زبان خود جاری کرد که : بنی هاشم به سرگرمی با پادشاهی بازی کردند و اسلام را بهانه کردند ؛ نه خبری آمد و نه وحیی نازل شد ! ( همان )

3- اگرچه بعضی از مذاهب ، معاویه را کافر نمی‌دانند ( شاید برای اینکه معاویه ( علیه الهاویه ) در ظاهر به اسلام عمل می‌کرد ) امّا همگی بر کفر و فسق و فجور یزید اتفاق نظر دارند

4- دیوان حافظ غزل 118 ، بیت 8

5- طاهر دزفولی ، محمد ـ سوگنامة کربلا ( ترجمه لهوف سید ابن طاووس ) ، انتشارات مؤمنین ، چاپ دوم 1379 ، صفحة 283


[ جمعه 92/8/10 ] [ 1:0 صبح ] [ کمیل ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

باز غبار غم برجان اندوهناکم نشسته باز ابرهای اندوه آسمان دلم را پوشانده و می فشارد گلویم را بغض فروخورده ام دلتنگم دلتنگ روزمرگی ، دلتنگ بیهودگی؛ چند روزی است که ای که به داغ عشق تو عالمی پر غوغا شده صبا دست خالی است... ای که به ناز حسنت دست خوبان همه ترنج گشته از بهر ما گوشه نشینان و سوته دلان پیرهنی ، عطری ، وعده ی دیداری بفرست تا باز شود دیده دنیا بینمان ورنه به حتم زاین دلتنگی جانکاه امید رها ئی نمی رود
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 50252