نغمه ی امید |
فاطمه (ع) در پاسخ این سوال که برای زنان چه چیز بهتراست؟ فرمودند: «برای زنان بهترین چیز آنست که مردان را نبینند و مردان آنان را نبینند.» و نیز در پاسخ سوال پیامبر (ص) که از یاران خویش پرسیده بودند: «زن چه وقت به پروردگار نزدیک تر است» گفتند: «زن آنگاه به خدای خویش نزدیکتر و مقربتر است که در قعر منزل خویش اقامت گزیند.» *البته روشن است که بیرون آمدن زنان مادامی که سبب انجام حرامی نشود حرمت ندارد و احیانا به خاطر پاره ای از امور رجحان یا لزوم پیدا می کند.
[ یکشنبه 91/2/17 ] [ 1:0 عصر ] [ کمیل ]
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا(مسجد)بخواند.لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد،مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کردو به خانه برگشت. مرد لباسهایش راعوض کردو دوباره راهی خانه خدا شد.در راه به مسجد و در همان نقطه مجددا زمین خورد!او دوباره بلندشد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یکبار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد،با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کردو نامش را پرسید؛مرد پاسخ داد:(من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید)،از این روچراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او به طور فراوان تشکر کردو هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند.همین که به مسجد رسیدند مرد اول از مرد چراغ به دست درخواست می کند تا به مسجد وارد شودو با او نماز بخواند.مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.مرد اول درخواستش را بار دیگر تکرار می کندو مجددا همان جواب را می شنود.مرد اول دلیل وارد نشدن او را سوال می کند و پاسخ می شنود:((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم )) وقتی شما به خانه رفتید و خودتان را تمیز کردیدو به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید.من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم،و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد،بلکه باز به راه مسجد بازگشتید.به خاطر آن،خداوند همه ی گناهان خانواده ات را بخشید.من ترسیدم که اگر یک بار دیگرباعث زمین خوردن شما بشوم آنگاه خدا گناهان افراد دهکده ات را هم ببخشد.بنابراین،من سالم رسیدن شما را به خانه خدا مطمئن ساختم. [ شنبه 91/2/16 ] [ 12:0 صبح ] [ کمیل ]
علی بن ابیطالب- علیه السلام- و زهرا مرضیه-سلام الله علیها-پس از آنکه با هم ازدواج کردند و زندگی مشترک تشکیل دادند،ترتیب و تقسیم کارهای خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم واگذاشتند. پیامبر، کارهای بیرون خانه را به عهده علی و کارهای خانه را به عهده ی زهراء مرضیه گذاشت. علی و زهرا از اینکه نظر رسول خدا را در زندگی خصوصی خود دخالت دادندو رسول خدا با مهربانی و محبت خاص از پیشنهاد آنها استقبال کرد و نظر داد، راضی و خرسند بودند. مخصوصا زهراء مرضیه از اینکه رسول خدا او را از کار بیرون معاف کرد خیلی اظهار خرسندی می کرد و می گفت:«یک دنیا خوشحال شدم که رسول خدا مرا از سر و کار پیدا کردن با مردان معاف کرده است.» ار آن تاریخ کارهایی از قبیل آوردن آب و آذوقه و سوخت و خرید بازار را علی انجام می داد و کارهایی از قبیل آرد کردن گندم و جو به وسیله آسیا دستی و پختن نان و آشپزی و شستشو و تنظیف خانه به وسیله زهرا صورت می گرفت. در عین حال علی ع هر وقت فراغتی می یافت در کارهای داخلی به کمک زهرا می پرداخت. یک روز پیامبر به خانه آنها آمد و آنها را دید که با هم کار می کنند. پرسید کدام یک از شما خسته تر هستید تا من بجای او کار کنم، علی عرض کرد: «یا رسول الله زهرا خسته است.» رسول اکرم به زهرا استراحت داد و لختی خود به کار پرداخت. از آن طرف هر وقت برای علی گرفتاری یا مسافرت یا جهادی پیش می آمد زهرا س کار بیرون را انجام می داد. این روش همچنان ادامه داشت، علی و زهرا کارهای خانه خود را خودشان انجام می دادندو خود را به خدمتکاری نیازمند نمی دیدند ، تا آنکه صاحب فرزندانی شدندو کودکانی عزیز در کلبه ای محقر ولی روشن و باصفای آنها چشم گشودند. در این هنگام طبعا کار داخلی خانه زیادتر و زحمت زهرا افزون گشت. یک روز علی ع دلش به حال همسر عزیزش سوخت. به همسر عزیزش پیشنهاد کرد به حضور رسول اکرم برود و از آن حضرت خدمتکاری برای خودش بگیرد. رسول خدا که نمی خواست زندگی خود و اهل بیتش از حد زندگی فقرا بالاتر نباشد به زهرا س فرمود می خواهی چیزی به تو یاد بدهم که از همه اینها فراتر باشد؟ و فرمود در هر زمانی که سی و چهار مرتبه ذکر الله اکبر و سی و سه مرتبه ذکر الحمدالله و سی و سه مرتبه ذکر سبحان الله را فراموش نکنید، اثری که این عمل در روح شما می بخشد، از اثری که یک خدمتکار در زندگی شما می بخشدبسی افزونتر است. و زهرا س فرمود«به آنچه خدا و یپغمبر خشنود باشند خشنودم.» برگرفته از کتاب داستان و راستان نوشته استاد شهید مرتضی مطهری [ شنبه 91/2/16 ] [ 12:0 صبح ] [ کمیل ]
در دیدار جمع کثیری از معلمان: کار انتخابات مجلس هنوز تمام نشده است ، مردم با حضور هوشیارانه کار ناتمام را تمام کنند. در دیدار فرهنگیان : ملت ایران روز جمعه یکبار دیگر هوشیاری ، بصیرت و موقع شناسی مثال زدنی خود را به دنیا نشان خواهد داد. [ پنج شنبه 91/2/14 ] [ 8:0 عصر ] [ کمیل ]
بیا آقا [ شنبه 91/2/9 ] [ 1:0 عصر ] [ کمیل ]
و توای خواهرم وصیتنامه ات را تنظیم کرده ای؟این جمله ای بود که روی تابلویی درشلمچه دیدم . به خود آمدم که چگونه آرزوی شهادت شده حرف محافلون ولی هنوز به این جمله فکر نکرده ایم ؟ راویان می گفتند : رزمندگان گاهی روزی یک وصیتنامه می نوشتند . چون گاهی احساس می کردند از نوشتن وصیتنامه قبلی تا حالا مطلبی را فراموش کرده اند یادآوری نمایند . چقدر آماده شهادتیم ؟ تاکجا حاضریم لاف شهادت بزنیم . میگویند آنانی که درعملیات کربلای 5 حضور داشتند میدانستند قطعا شلمچه بازگشتی ندارد . اما چه با اشتیاق منتظر شب عملیات بودند . میگویند آنها میدانستند که موانع موجود در شلمچه کانال قیر است و میل گردهای خورشیدی شکل و سیمهای خاردار حلقوی در هفت ردیف و مینهای جهنده و انفرادی به تعداد موهای سرشان . آنها می دانستند که در شلمچه قایقی نیست که از آب عبور کنند و باید تا کمر در نهری فرو روند وبرای گرفتن مواضع دشمن از آن به هر ترتیب عبور کنند .
[ پنج شنبه 91/1/10 ] [ 1:0 عصر ] [ کمیل ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |